تکیه زده به دیوار سست امید، خیره به ستارهای مُرده.
بچه که بودم اسمم در دهان یکی از پیرزن های تُرکِ خانواده نچرخید و بهم گفت: «یاسون». عدهای به شوخی بیستوچند سال است که یاسون صدایم میزنند.
تکیه زده به دیوار سست امید، خیره به ستارهای مُرده.
بچه که بودم اسمم در دهان یکی از پیرزن های تُرکِ خانواده نچرخید و بهم گفت: «یاسون». عدهای به شوخی بیستوچند سال است که یاسون صدایم میزنند.